قرآن کریم، انبیای الهی را هدایتگر مردم به امر الهی در پرتو صبر و یقین
و عبادت معرفی میکند: وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل
الخیرات ... و کانوا لنا عابدین»، «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما
صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون امام حسین(ع) مظهر این وصف برجسته انبیای
الهی است از اینرو پیامبر اکرم(ص) او را مصباح و چراغ فروزان هدایت معرفی
کرده است: ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است یعنی در تاریکی فتنه
ها و سختی های روزگار و ظلمت دام های شیطانی ،حسین چراغ هدایت و راهنمای
انسان به سوی نور و روشنایی است که باید پشت سر آن حرکت کرد تا به سر منزل
مقصود رهنمون شد . جلو افتادن از چراغ هدایت و عقب ماندن از آن باعث هلاکت
است .رسول خدا صلی الله و علیه وآله می فرمایند مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی
کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا
هَلَکَ بحار الأنوار 23،ص:124
چنانکه کشتی حضرت نوح مایه نجات بشریت شد ، هرکسی که بخواهد از غرق
شدن در دریای متلاطم دنیا و آلودگی هایش نجات پیدا کند باید سوار کشتی
نجات امام حسین شود هر کس سوار بر این کشتی نشود در امواج دریای متلاطم
حوادث و ناملایمات روزگار غرق خواهدشد من تخلف عنها هلک
تنها راه نجات سوار شدن بر کشتی اهل بیت علیهم السلام و تمسک به این
ریسمان محکم الهی در کنار تمسک به قرآن می باشد .این هدایت و چراغ از آن
تمام ائمه می باشد اما با توجه به توضیحاتی که بیان می شود این صفت بیشتر
در امام حسین مصداق پیدا نموده است و آنهم به خاطر عظمت امام حسین علیه
السلام می باشد
همان راهی که رسول خدا برای ما ترسیم کردند و فرمودند:«إِنِّی
تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ
تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا
لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ْ (ارشاد شیخ
مفید،ج1،ص233(
این همان صراط مستقیم است راه کسانی که خداوند به آنها نعمت هدایت
داده و آنها را به سبب پیروی از قرآن و عترت از گمراهی نجات داده است .
امام حسین علیه السلام که مظهر رحمت واسعه خداوند متعال هستند با
ایثار جان و مال و هستی خویش توانستند صراط حق را از کجراهه های انحراف و
گمراهی برای همه روشن کنند تا مردم طوفان زده را بر کشتی نورانی امامت به
سوی حق سوق دهند.
غیر از مقام امامت آن حجت الهی، در شیوه زندگی ،الهام بخش راه و رسم
جهاد و شهادت، و راهنمای بشر و عزتبخش است و هر کس به ولای او چنگ زند،
از امواج بیدینی و ذلت نجات یافته به ساحل عزت و کرامت میرسد. چراغ حسین
در شب تاریک تاریخ، همواره درخشان بوده و راه را نشان داده است.
کشتی نجات است، چون از اهل بیتی است که یکی از دو ثقلی است که
پیامبر(ص) برای امت خود باقی گذاشته و فرموده است: مثل اهل بیتی مثل سفینة
نوح، من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق؛ مَثَل اهل بیت من مانند کشتی نوح
است؛ هر که سوار آن شود نجات مییابد و هر که از آن بازماند غرق میشود.
ولی در این میان امام حسین یک ویژگی خاص دارد. پیامبر راه هدایت را به
راهی تاریک تشبیه میکند که نیاز به چراغ و نور دارد و آن چراع و نور،
امام حسین است. معنای این سخن روشن است، برای آنکه بفهمیم چگونه حسین چراغ
هدایت و عامل روشنایی راه است، مقدمه کوتاهی میگویم.
انسان طبیعتاً در عملکرد خود هر چه بیشتر پیش برود، بیشتر به آن خو
میگیرد و آن عملکرد در او نهادینه میشود. وقتی انسان یک کار نیک یا زشت
را برای نخستین بار انجام میدهد، چون هنوز به آن عادت نکرده و برخلاف
عادت پیشین اوست، برای او سنگین و دشوار است، ولی همان کار در مرتبه دوم
آسانتر و در مرتبه سوم آسانتر از قبل میشود و به همین ترتیب انسان به
کار نیک یا زشت عادت میکند و آن کار جزئی از زندگی انسان میشود؛ به
گونهای که ترک آن برای او دشوار میشود. یک مثال ساده بزنیم: ماشین وقتی
از جایی مرتفع پایین میآید، هنگام شروع حرکت و در نخستین لحظات به آرامی
حرکت میکند و متوقف کردن آن آسان است ولی هر چه بیشتر حرکت کند و جلوتر
برود، سرعت و قدرت حرکت آن بیشتر میشود و نگه داشتن آن دشوارتر، تا جایی
که سرعت ماشین به اندازهای زیاد میشود که نگه داشتن آن ناممکن میشود و
حتی اگر راننده در صدد متوقف کردن ماشین برآید، وضع بدتر میشود و خطر
بیشتری او را تهدید میکند، شاید شما نیز این وضعیت را تجربه کرده باشید.
این مثال ساده و روشن، تصویری از چگونگی زندگی عادی ما ارائه
میدهد. انسان هنگام انجام هر علمی ـ خیر یا شر ـ وقتی برای نخستین بار آن
را انجام میدهد، آن را سخت و دشوار میبیند، ولی به تدریج برای او آسان
میشود و جزئی از زندگی و عادات او میگردد. بسیاری از ما وقتی برای اولین
بار سیگار میکشیم برایمان دشوار و ناخوشایند است و احساس تلخی میکنیم،
ولی کم کم این موجود زیانبار و خطرناک جزئی جدایی ناپذیر از زندگی و
عادتمان میشود. عادت کردن، امری طبیعی و ملموس در زندگی انسان است. یک
مثال هندسی بزنیم. وقتی فردی در یک خط مستقیم راه میرود، اگر اندکی حتی
به اندازه یک قدم از این مسیر منحرف شود، مسلماً از مسیر خود منحرف
میشود. در ابتدا تنها چند گام از راه راست دور میشود، ولی هر چه در مسیر
منحرف جلوتر رود بیشتر از راه راست دور میشود. در ابتدای انحراف از مسیر،
چند گام از راه راست دور میشود؟ فرض کنیم پس از یک ساعت یک کیلومتر، چهار
کیلومتر، پنج کیلومتر یا بیست کیلومتر دور میشود، ولی اگر در مسیر نادرست
ده ساعت یا یک روز راه برود مسافت بسیار زیادی از راه اصل منحرف میشود و
در این صورت بازگشت او به راه درست بسیار دشوار خواهد بود.
این طبیعت در زندگی ماست و همه ما آن را درک کردهایم. اینجاست که
نقش هدایتگران، واعظان و اندرزدهندگان آشکار میشود. شاید بسیاری از ما
وقتی برخی کارها و گناهان را مرتکب میشویم یا حق کوچکی را نادیده
میگیریم، یا آن را انکار میکنیم، خود را گناهکار نمیبینیم. چرا؟ چون با
خود میگوییم گناه من چیست؟ من تنها یک گناه کوچک انجام دادم، انسانی را
از حق اندکی مثلاً به اندازه یک لیره محروم کردم، به فلان انسان با توهین
یا ناسزای کوچکی ستم کردم. ولی وقتی این کارها تکرار شود و انسان به انجام
آنها عادت کند، بسیار خطرناک میشود.
و عبادت معرفی میکند: وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل
الخیرات ... و کانوا لنا عابدین»، «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما
صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون امام حسین(ع) مظهر این وصف برجسته انبیای
الهی است از اینرو پیامبر اکرم(ص) او را مصباح و چراغ فروزان هدایت معرفی
کرده است: ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است یعنی در تاریکی فتنه
ها و سختی های روزگار و ظلمت دام های شیطانی ،حسین چراغ هدایت و راهنمای
انسان به سوی نور و روشنایی است که باید پشت سر آن حرکت کرد تا به سر منزل
مقصود رهنمون شد . جلو افتادن از چراغ هدایت و عقب ماندن از آن باعث هلاکت
است .رسول خدا صلی الله و علیه وآله می فرمایند مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی
کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا
هَلَکَ بحار الأنوار 23،ص:124
چنانکه کشتی حضرت نوح مایه نجات بشریت شد ، هرکسی که بخواهد از غرق
شدن در دریای متلاطم دنیا و آلودگی هایش نجات پیدا کند باید سوار کشتی
نجات امام حسین شود هر کس سوار بر این کشتی نشود در امواج دریای متلاطم
حوادث و ناملایمات روزگار غرق خواهدشد من تخلف عنها هلک
تنها راه نجات سوار شدن بر کشتی اهل بیت علیهم السلام و تمسک به این
ریسمان محکم الهی در کنار تمسک به قرآن می باشد .این هدایت و چراغ از آن
تمام ائمه می باشد اما با توجه به توضیحاتی که بیان می شود این صفت بیشتر
در امام حسین مصداق پیدا نموده است و آنهم به خاطر عظمت امام حسین علیه
السلام می باشد
همان راهی که رسول خدا برای ما ترسیم کردند و فرمودند:«إِنِّی
تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ
تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا
لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ْ (ارشاد شیخ
مفید،ج1،ص233(
این همان صراط مستقیم است راه کسانی که خداوند به آنها نعمت هدایت
داده و آنها را به سبب پیروی از قرآن و عترت از گمراهی نجات داده است .
امام حسین علیه السلام که مظهر رحمت واسعه خداوند متعال هستند با
ایثار جان و مال و هستی خویش توانستند صراط حق را از کجراهه های انحراف و
گمراهی برای همه روشن کنند تا مردم طوفان زده را بر کشتی نورانی امامت به
سوی حق سوق دهند.
غیر از مقام امامت آن حجت الهی، در شیوه زندگی ،الهام بخش راه و رسم
جهاد و شهادت، و راهنمای بشر و عزتبخش است و هر کس به ولای او چنگ زند،
از امواج بیدینی و ذلت نجات یافته به ساحل عزت و کرامت میرسد. چراغ حسین
در شب تاریک تاریخ، همواره درخشان بوده و راه را نشان داده است.
کشتی نجات است، چون از اهل بیتی است که یکی از دو ثقلی است که
پیامبر(ص) برای امت خود باقی گذاشته و فرموده است: مثل اهل بیتی مثل سفینة
نوح، من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق؛ مَثَل اهل بیت من مانند کشتی نوح
است؛ هر که سوار آن شود نجات مییابد و هر که از آن بازماند غرق میشود.
ولی در این میان امام حسین یک ویژگی خاص دارد. پیامبر راه هدایت را به
راهی تاریک تشبیه میکند که نیاز به چراغ و نور دارد و آن چراع و نور،
امام حسین است. معنای این سخن روشن است، برای آنکه بفهمیم چگونه حسین چراغ
هدایت و عامل روشنایی راه است، مقدمه کوتاهی میگویم.
انسان طبیعتاً در عملکرد خود هر چه بیشتر پیش برود، بیشتر به آن خو
میگیرد و آن عملکرد در او نهادینه میشود. وقتی انسان یک کار نیک یا زشت
را برای نخستین بار انجام میدهد، چون هنوز به آن عادت نکرده و برخلاف
عادت پیشین اوست، برای او سنگین و دشوار است، ولی همان کار در مرتبه دوم
آسانتر و در مرتبه سوم آسانتر از قبل میشود و به همین ترتیب انسان به
کار نیک یا زشت عادت میکند و آن کار جزئی از زندگی انسان میشود؛ به
گونهای که ترک آن برای او دشوار میشود. یک مثال ساده بزنیم: ماشین وقتی
از جایی مرتفع پایین میآید، هنگام شروع حرکت و در نخستین لحظات به آرامی
حرکت میکند و متوقف کردن آن آسان است ولی هر چه بیشتر حرکت کند و جلوتر
برود، سرعت و قدرت حرکت آن بیشتر میشود و نگه داشتن آن دشوارتر، تا جایی
که سرعت ماشین به اندازهای زیاد میشود که نگه داشتن آن ناممکن میشود و
حتی اگر راننده در صدد متوقف کردن ماشین برآید، وضع بدتر میشود و خطر
بیشتری او را تهدید میکند، شاید شما نیز این وضعیت را تجربه کرده باشید.
این مثال ساده و روشن، تصویری از چگونگی زندگی عادی ما ارائه
میدهد. انسان هنگام انجام هر علمی ـ خیر یا شر ـ وقتی برای نخستین بار آن
را انجام میدهد، آن را سخت و دشوار میبیند، ولی به تدریج برای او آسان
میشود و جزئی از زندگی و عادات او میگردد. بسیاری از ما وقتی برای اولین
بار سیگار میکشیم برایمان دشوار و ناخوشایند است و احساس تلخی میکنیم،
ولی کم کم این موجود زیانبار و خطرناک جزئی جدایی ناپذیر از زندگی و
عادتمان میشود. عادت کردن، امری طبیعی و ملموس در زندگی انسان است. یک
مثال هندسی بزنیم. وقتی فردی در یک خط مستقیم راه میرود، اگر اندکی حتی
به اندازه یک قدم از این مسیر منحرف شود، مسلماً از مسیر خود منحرف
میشود. در ابتدا تنها چند گام از راه راست دور میشود، ولی هر چه در مسیر
منحرف جلوتر رود بیشتر از راه راست دور میشود. در ابتدای انحراف از مسیر،
چند گام از راه راست دور میشود؟ فرض کنیم پس از یک ساعت یک کیلومتر، چهار
کیلومتر، پنج کیلومتر یا بیست کیلومتر دور میشود، ولی اگر در مسیر نادرست
ده ساعت یا یک روز راه برود مسافت بسیار زیادی از راه اصل منحرف میشود و
در این صورت بازگشت او به راه درست بسیار دشوار خواهد بود.
این طبیعت در زندگی ماست و همه ما آن را درک کردهایم. اینجاست که
نقش هدایتگران، واعظان و اندرزدهندگان آشکار میشود. شاید بسیاری از ما
وقتی برخی کارها و گناهان را مرتکب میشویم یا حق کوچکی را نادیده
میگیریم، یا آن را انکار میکنیم، خود را گناهکار نمیبینیم. چرا؟ چون با
خود میگوییم گناه من چیست؟ من تنها یک گناه کوچک انجام دادم، انسانی را
از حق اندکی مثلاً به اندازه یک لیره محروم کردم، به فلان انسان با توهین
یا ناسزای کوچکی ستم کردم. ولی وقتی این کارها تکرار شود و انسان به انجام
آنها عادت کند، بسیار خطرناک میشود.
تاریخ : سه شنبه 89/10/14 | 9:49 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()